ببین چگونه از الغوث و یا مجیر تو مستم
تمام یا رب و امن یجیبم این شده حالا:
که سرنوشت جهان از ظهور پر شده باشد
«بفاطمه و ابیها و بعلها و بنیها»
تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 2:2 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
هرچند که زخم ابن ملجم داریم
داغ دل مادر و محرم داریم
اما به ازاء بمب و موشک هاتان
سهراب سفندیار و رستم داریم
تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 2:0 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
کجای این کره ی گرد استادیم؟
شمالش؟ جنوبش؟ شرقش؟ غربش؟
در دشت های سر سبز یاکویریم؟ در قله های بلند یا دامنه کوه هاییم یا دره های عمیق؟
بر جزیره یا ساحل ایستادیم یا در امواج دریا؟
خداوندا از طرف ما و پدر و مادرمان سلامی به عظمت عرش و عظمت کلماتی که فقط علم و کتاب تو آن را درک کند بر مولایمان برسان
#عهدنوشت
تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:59 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
یک مزرعه گندمیم در دشت طبس
باران! باران! چرا نمی باری پس؟
او حضرت آسمان و خورشید ولی
ما یخ زده در دوازده قرن قفس
تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:58 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
رمضان از نیمه گذشته
من مانده ام با لحظه لحظه ی باقی مانده ی آن
لحظه لحظه ای که باید به شما نزدیک ترم کند
پرواز کردن معنی لحظه های افطاری بود که معنویتی سبز را به سفره هامان کشاند
پر گشودن وسعت آسمانی است که مرا تا تو به آغوش می کشد.
تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:56 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.