سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای شنبه که می آید
 تو نیامدی تو نیامدی
و هر روز را دوباره بی تو می چرخانم و
تو نیامدی تو نیامدی
تا جمعه دوباره فرا رسد
تو بیایی تو بیایی



تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 2:5 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر

 

پروردگار چه فوران نوری در وجودت نگاشته که چشمان خورشید از تلالو آن کور می شود.
و چگونه رفعت وجودت را آسمان و زمین به نظاره نشسته که بر پهنای گیتی نقش حقارت می زند
و دریای رحمان چه بارانی بر سرمان گذاشته که جرعه جرعه سراب وجودمان را سیراب می کند.
ای جمیع کتاب انبیا در وجودت نمایان
ای  سایگاه رحمت در زمینی ترین 
جهنم شیطان
و ای کتاب ناطق پیامبر! ای قرآن!
#عهدنوشت



تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 2:3 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
کجای این کره ی گرد استادیم؟
شمالش؟ جنوبش؟ شرقش؟ غربش؟
در دشت های سر سبز یاکویریم؟ در قله های بلند یا دامنه کوه هاییم یا دره های عمیق؟
بر جزیره یا ساحل ایستادیم یا در امواج دریا؟
خداوندا از طرف ما و پدر و مادرمان سلامی به عظمت عرش و عظمت کلماتی که فقط علم و کتاب تو آن را درک کند بر مولایمان برسان
#عهدنوشت



تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:59 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
رمضان از نیمه گذشته
من مانده ام با لحظه لحظه ی باقی مانده ی آن 
لحظه لحظه ای که باید به شما نزدیک ترم کند
پرواز کردن معنی لحظه های افطاری بود که معنویتی سبز را به سفره هامان کشاند
پر گشودن وسعت آسمانی است که مرا تا تو به آغوش می کشد.



تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:56 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر

 

هنوز هم می توان تو را دید
وقتی نباید دید، زمینی
وقتی نباید شنید،سکوتی.



تاریخ : چهارشنبه 95/4/23 | 1:55 عصر | نویسنده : انتظار نگار | نظر
       

  • paper | پارک ایران | تازیانه